کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : محمدعلی بیابانی     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن     قالب شعر : غزل    

اینکه از زهـر جفا جای به بسـتر دارد            طـشتی از خون دل خویش برابر دارد

چـشم‌هایش به در و منـتـظر آمدنی‌ست            زیـر لـب زمــزمــه مــادر مــادر دارد


جگرش سوخته از یک غم و یک غربت نیست            داغ ارثی‌ست که در سیـنه مکرر دارد

زهـر تنها کس و کار دل او گشت اگر            یادگاری‌ست که از کـیـنه هـمـسر دارد

لحـظه‌های سفـرش در بغـلش می‌گـیرد            چـادری را که بـوی یـاس معـطر دارد

آرزو داشت نمی‌دید در آن کوچه تنگ            مـادرش روی زمـین لالـه پـرپـر دارد

گفت با گریه حسینم تو دگر گریه مکن            که حسن می‌رود و سایه خـواهـر دارد

آه؛ لایوم کیوم تو که در صحرا کیست؟            جسم صدچاک تو از روی زمین بردارد

: امتیاز

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : محمدحسن بیات لو نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

بزم حـسن حال و هـوایش فـرق دارد            از ابــتــدا تـا انــتـهـایـش فــرق دارد

اینجا هـمه کاره کـریم اهل بیت است            آقـا نـگـاهـش بـر گـدایـش فـرق دارد


با دست خالی برنمیگردی از این در            بیت الکرم جود و سخایش فرق دارد

چـشمی‌که گـریان عـزای مجـتـبی شد            بر او خدا لطف و عطایش فرق دارد

گریه نکـرده مـزد کـارت را گـرفـتی            گـریه کـنی که ماجـرایـش فـرق دارد

آقا خودش فـرموده از کوچه بخـوانید            اصلاً گریز روضه‌هـایش فـرق دارد

دارد صدای سـیـلی از کـوچه می‌آیـد            این مجلس روضه عزایش فرق دارد

: امتیاز

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : قاسم صرافان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

آن مـاه که در دامـن زهـرا بـنـشیـنـد            بـایـد که چـنـین در دل دنـیـا بنـشیـند

ای عرش نشین! شأن قدم‌های تو تنها            این است که بر شـانۀ طـاهـا بنـشیـند


حالا که تویی آیه‌ای از سـورۀ کـوثر            بـاید که به تـفـسـیر تو مـولا بنـشـیـند

شد لؤلؤ حُسن تو، فقط قسمت آن دل            آن دل که به درگـاه دو دریـا بنـشیـند

آنقـدر کـریـمی‌که فـقـیر آمد و گـفتی:            از مـاست، بگـوئـید که بـالا بـنـشیـند

آقای جوانان بهـشت است، جـماعت!            دورِ که نـشـستـید؟ که تـنهـا بنـشیـنـد

اسلام شما چیست؟ که در آن پسر هند            جــای پـــســر اُمّ ابـــیـهــا بـنــشـیـنـد

شـایـد پـسـر فـاطـمـه از پـای بیـفـتـد            اما که شنـیـده است که از پا بنـشیند؟

صلح تو چنان تیر که در چله نشسته‌ست            گـیرد هـدف امروز، که فـردا بنشیند

در حیرتم از جَعده، چگونه دلش آمد            آن زهـر، به کـام تـو دل‌آرا بنـشـیند؟

این تیر که اینجا کفنت را به تنت دوخت            فـرداست که بر سـیـنۀ مـولا بنـشـیند

لعنت به دلِ سنگ و سیاهی که سبب شد            داغـت به دلِ گـنـبد خـضـرا بنـشـیـند

شیرین دهن کـرببلا، گل‌پـسر توست            از توست که اینگـونه به دلها بنـشیند

با اذن بـرادر، پـسـر تـو، شـب آخـر            برخاست که خـیمه به تماشا بنـشـیـند

جـسم پـسرت، آه! شـبـیه جگـرت شد            تا خونِ تو هم، در دل صحرا بنشیند

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن تغییر داده شد زیرا قصۀ تیر به چشم حضرت عباس خوردن در هیچ کتاب معتبری نیامده است و مستند و صحیح نیست، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

این تیر که اینجا کفنت را به تنت دوخت            فـرداست که بـر دیـده سـقـا بنـشـیـنـد

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن حذف شد؛ موضوع نامه امام حسن برای اذن جنگیدن حضرت قاسم در هیچ کتاب معتبری نیامده است و این قصۀ جعلی برای اولین بار در قرن دهم در روضة الشهدا جعل شد و هیچ سندی هم ندارد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

می‌گفت: عـمو! نامۀ باباست به دستم            برخـوان و بگـو قـاسمت آیا بنـشیند؟

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

آری یک عمر دلش غرق عزاداری بود            تا چهل سال، فقط کار حسن زاری بود

از همان کوچکی‌اش کوچه گرفتارش کرد            جگـر خون شده‌اش حامل اسراری بود


دم به‌دم تکـیه به دیـوار غـریـبی می‌داد            آنکه بر مادر خود فکر عصا داری بود

هـفت بار از اثـر زهـر بخـود پیـچـیـده            بارها این جگـرش صید جفـاکاری بود

آخرین بار که زهر از گلویش پائین رفت            روزه بـود و بخـدا لحـظۀ افـطاری بود

از هــمـان روز کـه در خـانـۀ آقـا آمـد            نـقـشۀ جـعـدۀ ملعونه جگر خواری بود

زیر لب زمـزمۀ واحـسـنا زینب داشت            خواهری که همه جا در صدد یاری بود

نـاگـهـان دیـد به احـوال تـعـجـب زینب            طشت رنگین شده و لَخت جگر جاری بود

با خـبـر کـرد در آن حـال بـرادرهـا را            باز هم دخت عـلی فکـر پـرستاری بود

بی‌خـبـر بـود ز آثـار هَـلاهـل، ای وای            اثـر سـودۀ الـمـاس عـجـب کـاری بـود

قاسمش در بغل حضرت عباس گریست            کـار عـبــدالـلـَهِ دردانــۀ او زاری بـود

با وجودی که خودش حال عجیبی دارد            هـمه جا ام مـصائب، پِـی دلـداری بـود

آنکه در طشتِ بلا پاره جگر دید، همان            دیـد در طشتِ طلا اوج گـرفـتاری بود

«خیزران بود و لب قاری قرآن در طشت»            غرق در خون، دهن و لعلِ لب قاری بود

سرخ چشمی پی اظهار کـنـیزی خـندید            شـاهـد خـنـدۀ او گـریۀ خـونـباری بـود

: امتیاز

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : سمیه مومنی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

کنج دنجی در هیاهـوی جهان داریم ما            تا میان سیـنه از مهرت نشان داریم ما

خانۀ ویران دل با مهر تو قیمت گرفت            در خـراب آبادمان، گـنج نهان داریم ما


ما نـمک پروردۀ خـوان کـریم عـالـمیم            شامل لطفیم اگر در سفره نان داریم ما

خاک سردِ مُرده‌ایم و تشنۀ یک جرعه نور            دست بر دامان لطـف آسـمـان داریم ما

ما کبوترهای قـبر خـاکی صحـن توأیم            کـنـج ایــوان خـیـالی آشـیـان داریـم ما

تا گذر کرد از مزارت باد صحرا، گریه کرد            چون نسیم از داغ تو اشک روان داریم ما

از غم تشییع سرخت، ذرّه ذرّه سوختیم            تا ابد در سیـنه‌مان، داغ گران داریم ما

واژه حیران مانده بین مدح و اشک مرثیه            در بـهـار شوق، انـدوه خـزان داریم ما

: امتیاز

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : مرضیه نعیم امینی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

عشقی که به دل کاشته بودی ثمر آورد            هم آه شب آورد هـم اشک سحـر آورد

آنـقـدر کـریـمی که گـدا از سر کـویت            از آنچه دلـش خواسته هم بیـشتر آورد


شــرمـنـده اگـر دیـدۀ پُـر اشـک نـدارم            نوکر به عزای تو همین مختصر آورد

غم پیش دل ریش تو ای مرد، کم آورد            صبر تو دگر حـوصلۀ صبر سر آورد

گیسوی سپیـدت خبر از داغ جگـر داد            غم هرچه که آورد به روی جگر آورد

دستی به روی جام غرورت ترک انداخت            آن دست که پشت در خانه شرر آورد

سم تا جگرت دید، خجالت زده تا تشت            از کوچه و آن صورت نیلی خبر آورد

در لحـظه تشـیـیع تو از کـینه، سپاهی            با تیـر و کـمان پـیـرزنِ فـتـنه‌گر آورد

"یا فاطمه" می گـفت حسین بن عـلی با            هر تیر که از سینه و پهلوت در آورد

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع همراهی امام حسن در فاجعه جسارت عمر به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و بازپس گیری قبالۀ فدک در هیچ یک از منابع معتبر ما نیامده است؛ در این خصوص دو روایت وجود دارد اولین روایت که تمامی منابع دسته اول تاریخی آن را مطرح کرده‌اند جسارت عمر در جلوگیری از اعطای قبالۀ فدک در همان مجلس و نزد ابوبکر است و دومین روایت که شیخ مفید در کتاب الأختصاص آن را مطرح میکند جسارت عمر در کوچه و در هنگام بازگشت حضرت به خانه است که در این روایت هم هیچ اشاره‌ای به همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها نشده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

سر بسته بگـو پاسخ این پرسـش ما را            تا خانه چرا مادر خود را پـسر آورد؟

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : علیرضا خاکساری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

چنان که هر زنی صدیقۀ اطهر نمی‌گردد            یقیناً هرکسی هم سبط پیغـمبر نمی‌گردد

دوباره سوره کوثر به احمد میشود نازل            کسی که مجتبایش میدهند ابتر نمی‌گردد


شمیمش هر سحر هوش از سر اهل محل برده            حریف عطر و بویش نافه و عنبر نمی‌گردد

ولایش کیمیا هست و خودش از کیمیاگرهاست            مس جانم بدون مهر پاکش زر نمی‌گردد

کریم بن کریم است و وجودش روح کرّمنا            کسی از محضر او دست خالی برنمی‌گردد

هر آن که با نگاه مهربان او مسلمان شد            بمیرد هم برای لحظه‌ای کافر نمی‌گردد

نـدارد گـنـبـدی تا جـلـد بـام او شـوم اما            پری که وا نشد سوی بقیعش پر نمی‌گردد

کسی که هدیه بر او میکند باران چشمش را            یـقـیـناً کور فردا وارد محـشر نمی‌گردد

خبر دارد شریکش قاتل جانش شود لکن            دلش راضی به ترک خانه و همسر نمی‌گردد

سکوت و درد و داغ و صبر و عمری خون دل خوردن            به آسانی کسی که محرم مادر نمی‌گردد

صدای در که می‌آیـد دوبـاره حال آقـایم            میان کوچه بدتر می‌شود بهتر نمی‌گردد

: امتیاز

شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : سید حجت بحرالعلومی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

پیش چشم قاسم و نجمه، حسن از حال رفت            در مدینه آن غریب در وطن از حال رفت

تا که شد محروم از عطر کریم اهل بیت            خاک مصر و یثرب و شام و یمن از حال رفت


روزه بود و تشنه بود و زهر جای آب خورد            عاقبت در خانه‌اش از ظلم زن از حال رفت

 لِعَـلیٍّ و لِـزهـرا و حَـسنْ” سوخـت دلم            انَّ فِی‌الجنهِ نهراً مِن لَبَنْ” از حال رفت

لخته لخته از دهانش خون درون تشت ریخت            تا که شد خونین عبا و پیرهن از حال رفت

ظاهراً در بستر اما باطناً در کوچه بود            گوئیا میگفت: مادر را نزن، از حال رفت

لحـظۀ آخـر خـبر داد از غـریبی حسین            زینب غمدیده‌اش از این سخن از حال رفت

چشم هایش را که بست اُمُّ البنین از پا نشست            پس ابوفاضل یل لشکر شکن از حال رفت

پیکـر بی‌جان او شد تیر باران و حسین            وقت در آوردن تیر از بدن از حال رفت

وای از روز حـسـین و آه از کـربـبلا..            فاطمه در مقتل آن بی‌کفن از حال رفت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما  پیشنهاد می‌کنیم به منظور انطباق مطالب با روایات مستند و معتبر و پرهیز از تحریف، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

ظاهراً در بستر اما باطناً در کوچه بود            زیر لب میگفت:مادر را نزن، از حال رفت

مدح و مرثیۀ امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : رضا قاسمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

هرکه خوانش بیش، مسکین و گدایش بیشتر           هرکسی هم که گدایش بیش، جایش بیشتر

کلّ فرزندان زهـرا سفـره‌دارند و کریم           بینِ اولادِ کـریـمـش؛ مجـتـبایـش بیشتر


رزق دنیا درمی‌آید از تـنـور خـانـه‌اش           هر که نانش بیش، خیلِ بی‌نوایش بیشتر

تا نفس دارم به عشقِ او نفس خواهم کشید           بعدِ مرگـم نیـز، می‌مـیرم برایش بیشتر

کیمیای عشقِ او از خاک، می‌سازد طلا           خاکسارش می‌شود سهـمِ طلایش بیشتر

هرچه دل‌ها بیشتر از داغِ قبرش بشکند           می‌شود اندازۀ صحـن و سرایش بیشتر

می‌کند زهرا برای گـریه‌کن‌هـایش دعا           هر که اشکش بیشتر؛ سهم دعایش بیشتر

روضه می‌خوانم ولی مستور، در لفافه‌ها           از مدینه دلخورم؛ از کوچه‌هایش بیشتر

هر شبی کابوس داغِ کوچه مهمانش شود           می‌شود فردای آن شب؛ های‌هایش بیشتر

: امتیاز

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : محسن صرامی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

هر آنچه بود برایش به این و آن بخشید            چنانچه آخر سر لقمه از دهان بخـشید

اگر چه حاجت مردم فـقط زمینی بود            چه رزق ها که به آنها از آسمان بخشید


کریم هر چه که دارد ز خود نمی‌داند            چقدر زندگی‌اش را به دیگران بخشید

بـنـی‌امـیـه بـه ذلـت کـشـیـد مــردم را            عزیز فـاطمه عزّت به مومنان بخشید

و یطعـمون طعام، درِ همین خانه ست            به سائل و به یتـیم و اسیـر نان بخشید

کرم نهـفـته فـراوان به صلـح او حتی            به دین مُرده دوباره دمید و جان بخشید

همینکه پلک کسی در مصیبتش تر شد            گـناه او که بـمانـد به او جـنان بخـشید

به جای آب به او زهر داد، در عوض اش            کـریـم قـاتـل خـود را دم اذان بـخـشید

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : علی رضوانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

بالی که پر نریخت برای تو بال نیست            فطرس شدن به پای شما هم محال نیست

فـطرس به این کـبوتر پر بسته یاد داد            بـال شـکـسته نیز هـمیشه وبـال نیست


اوج سعادت است به شوق تو پَر زدن            بالا نرفت هر که به فکر کـمال نیست

شــام ولادتت به هـمـه یــاد داده اسـت            ماهی که سهم تو شده دیگر هلال نیست

جان فمن یمت یرنی وصل ما به توست            مُـردن به احـترام شما که زوال نیست

قربان نوکری که زمینگیر عشق توست

قربان آنکه کشتۀ شمشیر عشق توست

پیـغـمبران به شوقت اگر پَر در آورند            بـایـد بـرای عـرض ارادت سـر آورند

پـیـغـمـبـرانه سـائـل تـو مـی‌شـونـد تـا            این سـفـره را به واقعـۀ محـشر آورند

در این سه بار بخشش تو سائلان شهر            بـا شـوق آمـدنـد دو چـشـم تـر آورنــد

شایـد رسـد به درک مـقـامت غـلام تو            از جـنـس جـبـرئیل اگر نـوکـر آورنـد

باید شـتـر سوار جـمل را به خاک زد            بـایـد دمــار دشـمــنـتـان را در آورنـد

شمشـیر تو ادامۀ شمـشیر حـیـدر است

هـو هـوی تـیـغ تـو دم الله ‌اکـبـر اسـت

نام تو را همینکه در عـالـم صدا زدند            با عـرشـیـان هـمه دم قـالـو بـلـی زدند

روز ازل مـلائـکـه بـا ذکـر یـا کـریـم            نـام تو را به سر در عـرش خـدا زدند

طوفان وزید در وسط شعـر و ناگهـان            آتـش بـه جـان سـیـنـۀ آل عــبــا زدنــد

فـریـاد محـتـشم وسط شعر کـربلاست            اهـل سـتـم به پهـلـوی خیـرالنـسا زدند

بـس آتـشی ز اخـگـر الـمـاس ریـزه‌ها            افـروخـتـند و در حـسن مجـتـبی زدنـد

آل نـبـی چـو دسـت تـظـلـم بـر آورنـد
ارکـان عـرش را به تـلاطـم درآورنـد

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : رضا قاسمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

گر چه در مظلومیت احساس غربت می‌کنیم            می‌رسد از راه، روزی که قیامت می‌کنیم

می‌رسد روزی که می‌سازیم، صحنت را حسن!           بعد از آن درباره‌اش هر روز، صحبت می‌کنیم


از مزارت گَردِ غم یک روز، جارو می‌شود            خاک‌های روی آن را مُهر تربت می‌کنیم

ما حصارِ ظلم را از دورِ قبرت می‌کَنیم            زائرانت را از این دیوار، راحت می‌کنیم

عاقبت یک روز، از درگاهِ "باب القاسمت"            پرچـمِ گـنـبدْ طلایت را زیـارت می‌کـنیم

عاقبت یک روز، رو به گنبدت می‌ایستیم            دست بر سینه به تو عرض ارادت می‌کنیم

لـذتِ بـوسیـدنِ دستِ ضریحـت را حسن            با تـمام ساکـنان عـرش، قـسمت می‌کـنیم

ما برای روضه خوانی بین جمع زائران            در حرم هر روز، یک مداح دعوت می‌کنیم

در حـیاطِ صحنِ تو آنقدر، سینه می‌زنیم            بعد از آن در سایه سارت استراحت می‌کنیم

در میانِ کـوچۀ بغـضِ تو هیئت می‌زنیم            در عـزای مـادرت ذکر مصیبت می‌کنیم

بغض کردن از غریبی مزارت کافی است            می‌رسد روزی که آخر ترک عادت می‌کنیم

می‌رسد روزی که ما در سرزمین مادری            از ظهورِ حضرت مهدی حمایت می‌کنیم

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : علی اکبر لطیفیان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات و مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

این خـانـواده آیـنــه‌هـای خــدائـی‌انـد            در انــتـهـای جــادۀ بـی‌انـتـهـائـی‌انـد

خیل ملک مقـابـلـشان سجـده می‌کنند            اینهـا خـدا نـی‌انـد ولـیکـن خـدائی‌انـد


هرکس که می‌رسد سر اطعام می‌برند            فـرقی نمی‌کند که فـقـیـران کجائی‌اند

یک السلام و یک و علیک السلام سبز            ایـنـهـا هـمـان مـقــدمـۀ آشــنـائـی‌انـد

صدها هزار حاتم طائی در این حرم            مشغـول لحـظه‌های شـریف گدائی‌اند

سوگـند می‌خوریم که پروانه زاده‌ایم

هـمـسـایـه قـدیــمـی این خـانـواده‌ایـم

دست مرا بگـیـر که عـاشق ترم کنی            سـلــمـان خـانـوادۀ پـیـغـمـبـرم کـنـی

من در قـنوت نیمه شبت دور می‌زنم            شـاید مـرا بگـیـری و انگـشـترم کنی

آن شاخۀ گـلـم که به دست تو داده‌اند            تا هرکجا که خواست دلت پرپرم کنی

من آمـدم که بـین سحـرهای اشتـیـاق            بال مرا بگـیـری و خـرج حـرم کنی

بال و پَـر شکسته به دردم نمی‌خورد            انگار بهـتر است که خـاکـسترم کنی

روزی آب و سـفـرۀ نان مـنـی حسن

مـاهِ مـبـارکِ رمـضـان مـنـی حـسـن

آنکس که پیـش پای شما خم نمی‌شود            در خـانـۀ فـرشـتـه هـم آدم نـمـی‌شود

آقــای مـن بـدون تـوسـل بـه نــام تـو            حـالی بـرای تـوبـه فــراهـم نمی‌شود

دست مرا بگیر و به سمت خـدا ببـر            چیزی که از بزرگـیـتان کم نمی‌شود

آرامش تو باعث طوفـان کـربـلاست            بـی‌صلـح تـو قـیـام مُـحَـرم نـمی‌شود

هرکس که بر نجابتِ صلح و سکوت تو            مـؤمن نـمی‌شـود، به جهـنّـم نمی‌شود

تا کـربـلا رسـیـد صـدای سکـوت تو
این قـیل و قال‌ها به فـدای سکوت تو

ای یاکـریم خـسته چه کردند با پـرت            این زهرِ پُر شراره چه آورده بر سرت

از لحظه‌ای که رنگ نگاهت کبود شد            رنگی دگر گرفـته مناجـات خواهرت

تـابـوت را نـشانه گرفـتـنـد به تیـرها            آن هم کجا به پیش دو چـشم برادرت

دل های ما به یـاد تو ای بی‌حرم ترین            پـر می‌زند به سمت بـقـیع مـطهـرت

تا کِی لبـم به خـاک بقـیعـت نمی‌رسد

بـر آسـتـان پـاکِ رفـیـعـت نـمی‌رسـد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مغایرت با مضامین زیارت جامعۀ کبیره « وَ وَرَثَةِ الْأَنْبِياءِ، وَسُلالَةَ النَّبِيِّينَ، وَصَفْوَةَ الْمُرْسَلِينَ » و عدم رعایت شأن انبیا؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و پیروی از فرامین و آموزه‌های ائمّه، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

صدها هزار مثل سلیمان در این حرم            مشغـول لحـظه‌های شـریف گدائی‌اند

بیت زیر در تمامی سایت ها بصورت زیر آمده است که احتمالاً اشتباه تایپی است لذا جهت رفع نقص اصلاح شد

از لحظه‌ای که رنگ نگاهت کبود شد            رنگی دگر نرفـته مناجـات خواهرت

بیت زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر حذف شد زیرا سیدالشهدا و تعدادی از اهل قریش و مومنین دیگر بر پیکر مطهر امام مجتبی نماز خواندند.

با اینکه ای غریب، تو بودی امام شهر            اما کسی نـخـواند نمازی به پیـکـرت

مدح و مرثیۀ امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : معین اصغری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

کـلـید کرب و بلا در مـتانـت حسن است            قـیـام آنکه به نی شد قـیـامت حسن است

سکوت مسئله سازش فراتر از درک است            که حفظ وحدت امت سیاست حسن است


نه با مـعـاویه لبخـنـد زد نه سـازش کرد            به زیر سلطه نرفتن ظرافـت حسن است

به رغـم مـدعـیـانی که در پـی صلـح اند            زمان گواه شکوه و شجاعت حسن است

فـقـط سکـوت حـسن را شنـیـده‌اند انگـار            وگرنه جنگ جمل هم علامت حسن است

فقط نه اینکه به یادش دل من آشفته است            زمین، زمان؛ همه جا حرف غربت حسن است

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : رضا یزدانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

همیشه سفره‌اش وا بود؛ با ما مهربانی کرد           هزاران بار آزردیمش اما مهـربانی کرد

دلـش انـدازۀ ریگ بیـابـان بی‌وفـایی دید           ولی انـدازۀ آغـوش دریـا مهـربـانی کرد


نگاهش شرح نابی بود از "الجار ثم الدار"           اگر با این و آن مانند زهرا مهربانی کرد

چه خواهد کرد با مهمان کوی خویش؟ آن مردی           که با دشنام‌گوی خویش حتی، مهربانی کرد

اگر سبز است باغات مدینه از نگاه اوست           که پنهان لطف‌ها فرمود و پیدا مهربانی کرد

جهـانی زنده شد با نور اشراقی دستانش           کسی که زنده‌تر از هر مسیحا مهربانی کرد

ولی حقـش نبود اینقـدر غم اینقدر تنهایی           کسی که آسمان در دست، تنها مهربانی کرد

چرا دنیا به کامش ریخت زهر غصه و غم را؟           چرا با مهربانی‌های او نامهـربانی کرد؟

خودت دیدی که با مردم خدایا! مثل مردم بود           خودت دیدی که با مردم خدایا! مهربانی کرد

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : محمد جواد غفورزاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

من تو را در حُسنِ روزافزون، سرآمد می‌کشم            آیـتـی از آیـه‌هـای ذاتِ سـرمـد می‌کشم

تا جـمـالـت را به زیبایی ببـیـنم؛ بارها            در ضمیرم نقـش سیمای محمّد می‌کشم


از حریم پاک تو، تا قُبّة الخَضرای عشق            با نگاهِ عاشق خود، خـطِّ ممتـد می‌کشم

خسرو خوبان عـالـم! ای کریم اهل بیت            شرمساری پیش تو، از کردۀ بد می‌کشم

گرچه از ذوق عبادت، سال‌ها بی‌بهره‌ام            با بلور اشک خود، تصویر معبد می‌کشم

آه، ای سردار مظلومی، که تنها مانده‌ای!            خجلت از رخسار آن نفسِ مجرّد می‌کشم

چون شنیدم از دهانت، سودۀ الماس ریخت            دامن از یاقوت و مرجان و زِبَرجد می‌کشم

آب شد سنگ صبور، از آن همه صبر و شکیب            وسعت صبر تو را، بی‌مرز و بی‌حد می‌کشم

روضه‌ات با خاک، یکسان است، ای روح نماز            من به نام نامی‌ات، طرح مجددّ می‌کشم

تا نـسوزد، تربت پـاکت ز هُـرم آفـتاب            در خـیالم، سایـبـانی، مثل گنبد می‌کشم

تا ببوسم گلشن ات را مثل یاس و اطلسی            پشت دیوار بقـیع ات، بارها قـد می‌کشم

تا بشویم، گردِ غربت را، از آن تربت به اشک            منّت از مژگان خود، هر قدر باید، می‌کشم

میروم از این حرم، اما دلم پیش شماست            گاهِ رفـتن، نیّت خود را مـرددّ می‌کـشم

میروم با بی‌قراری، باز می‌گردم به شوق            جلوۀ عشق تو را، در رفت و آمد می‌کشم

من به یادِ این کبوترها، که مهمان توأند            بعد از این نازِ کبوترهای مشهد می‌کشم

تا زیارتگاه دل‌ها، لاله زار مجتبی ست            سرمۀ چشم شفق، خاکِ مزار مجتبی ست

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : امیر حسین آکار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : ترجیع بند

آمـده حـاتـم طـائـی پــی کــاشــانـۀ تــو            مثل هر روز شـلـوغ ست در خـانۀ تو

آسمـان مـثل كـبوتر به خودش می‌بـالـد            مست از اینکه عـبایی شده بر شـانۀ تو


این حسینی که جهان واله و دیوانۀ اوست            نـوکـرانش همه خـوردنـد ز پیـمـانۀ تو

تو مگر کعبه شدی دور سرت می‌چرخند            شمع هـستی همه عـالـم شده پـروانۀ تو

میزبان کـرم ایـنـقـدر عـطا لازم نیست            من درویـش کـجـا سـفـرۀ شـاهـانـۀ تـو

بـار اکـرام تو را کـوه سـخـاوت نکـشد

رو گرفـتی که گـدای تو خجـالت نکشد

ساقی از عرش اگر آمده کوثر هم هست            هر کجا هست حسن قصۀ مادر هم هست

پـرچـم عرشۀ کشتی حسینی حسن ست            پرچمی که به دل حادثه لنگر هم هست

در جمل حیدر و در صبر خود فاطمه بود            در کرامت همه دیدند پیـمبـر هم هست

علت اصلی مرگش که فقـط زهـر نبود            صحبت از آتش و از کوچه و از در هم هست

یاد بعد از خودش افـتاد حسن وقتی که            دید بالای سرش گریۀ خواهر هم هست

گفت زینب که شب گریۀ تو امشب نیست            صبر کن کرببلا ظهـرِ برادر هم هست

یـاد حـرف حـسـن افـتـاد کـنـار گـودال            دید زینب که از این فاجعه بدتر هم هست

بعد از این خاطره‌ها بود که زینب فهمید            هر کجا طشت که باشد جگر و سر هم هست

بـار اکـرام تو را کـوه سـخـاوت نکـشد

رو گرفـتی که گـدای تو خجـالت نکشد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن، تحریفی بودن و عدم رعایت شأن امام حذف شد

شـمر تا دیـد غـنـیمت نـرسـیـده به همه            گفت در خیمۀ او زیور و معجر هم هست

نیزه‌های به سر آذین شده را دید رباب            با خودش گفت خدایا: سر اصغر هم هست؟

مدح و مرثیۀ امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : رضا تاجیک نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مسمط

چشم وا کرده شدم دست به دامان حسن            مـادر افکـند مرا در یَـم احـسان حسن

روزی از دست علی خوردم و از خوان حسن            از همان روز شدم بی‌سر و سامان حسن


بر جـبـیـنـم بنـویـسیـد مـسلـمان حـسن

دل خود را سر هـر بام، هـوایی نکـنم            طلب عشق ز هر بی‌سر و پایی نکـنم

رو به هر قبله و هر قـبله نـمایی نکنم            پیش هر سفره که پهن است گدایی نکنم

نان هر سفره حرام است به جز نان حسن

چه مقامی و چه نامی، چه مرامی‌ دارد            چـقـدر لـطف به بـیـمـار جـذامی ‌دارد

خـنده در پـاسخ آن سائـل شـامی ‌دارد            وه که ارباب دو عـالم چه امامی ‌دارد

همه اینها غزلی هست به دیوان حسن

آنکه نامش شده احلی من عسل کیست؟ حسن            آنکه بخشندگی‌اش گشته مثل کیست؟ حسن

معنی حیِّ علی خیرالعمل کیست؟ حسن            مرد نام آور پیکار جمل کیست؟ حسن

شتر سرخ زمین خورد ز طوفان حسن

ارث مـظلـومیت از غـربت بـابا دارد            قد خـم، سیـنۀ خـون، دیـدۀ دریـا دارد

جگری سوخـته از زخـم زبان‌ها دارد            گر بگـوئـیم غـریب الـغـربا، جـا دارد

خون شد از یاد غمش قلب محبان حسن

زهر آمد به سراغش، جگرش ریخت به هم            بس که پیچیده به خود، موی سرش ریخت به هم

زینبش آمد و چشمان ترش ریخت به هم            همۀ خاطره‌ها در نظرش ریخت به هم

دل پریشان شده از موی پریشان حسن

چقدر سخت گذشته است به او در کوچه            چه مراعات نظیریست، حسن، در، کوچه

باز هـم خـاطرۀ گریه و مـادر، کـوچه            قـاتل جان حـسن می‌شـود آخـر کوچه

کوچه عمریست که آورده به لب جان حسن

چـشم نامـرد به نامـوس عـلی تا افـتاد            وای بر من، زد و بر صورت گل، جا افتاد

ناگهان روی زمین حضرت زهرا افتاد            خواست تا پا بـشود، بـاز هـم امّا افتاد

شـعـلـۀ آه کـشد سـیـنـۀ سـوزان حـسن

: امتیاز

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : محسن حنیفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

رنگ سپید رنگ حنای سرت شده است           لب بسته‌ای و خون دلت ساغرت شده است

خطبه بخـوان به رقـص درآور کلام را           نهج البـلاغه مشتـری منـبرت شده است


سـرچـشـمۀ کـرامت و لـطف کـریـم‌هـا!           کوثر دخـیل گوشۀ چشم ترت شده است

از نـسل دخـتـر تـو امـامت ادامـه یـافت           پیغمبری و فاطمه‌ات کـوثرت شده است

مـن بـرگ زردی از شـجـره نـامۀ تـوأم           خار و خسی که آمده و نوکرت شده است

چشمی که گریه کرده، تو را، یا حسین را           لبریز لطف و مرحمت مادرت شده است

قـلب حـسین پیـش تو جـامانـده در بـقـیع           قـلب حـسین مـقـبـرۀ اطهـرت شده است

غیر از ضریح کهـنه، ضریح نو حسین           مشـتاق پایـبـوسی خاک درت شده است

خـون حـسیـن نام تو را دم گـرفـته است

گـودال هـم برای تو مـاتـم گرفـتـه است

دردت زیــاد بــود و بـرایـت دوا نـبــود           زخـمی عـمیـق تر ز غـم کـوچـه‌ها نبـود

دیـوار کـوچـه نیـز به تو طعـنه می‌زنـد           سـنگ صبـور گـفـتـن آن مـاجـرا نـبـود

عـرش خـدا تـحـمـل آن داغ را نـداشـت           گـر شـانـۀ خـمـیـده‌ات آنجـا عـصا نبـود

امـا شـهـادتـیـن لـبـت ایـنـچـنـیـن سـرود           داغـی بـزرگــتـر ز غــم کــربـلا نـبـود

روزی شـبـیـه روز حـسیـنـت نـمی‌شـود           جـسمـت کـبـود بـود ولـی زیـر پـا نبـود

رنگ سپـید گرچه به موی تو چنگ زد           زلـفـت به دست بـاد نـبـود و رهـا نـبـود

آخــر بـه دامـن پـسـرت ســر گـذاشـتـی           دیگـر سخـن ز نیـزه و طشت طـلا نبود

تو پاره پـارۀ جگـرت بین طشت ریخت           نه، پـاره پـارۀ جگـرت در عـبا نبود....

غارت زده است چون حسنش را ز دست داد

انگـشـتری و پـیـرهـنـش را ز دست داد

: امتیاز

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : امیر علوی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

سخت است چگونه بنـویسم محنت را            آتـش زده ایـن زهــر تـمـام بـدنـت را

آن روز دوشنبه که در خانه یتان سوخت            سـوزانـد تـمام دل و بـاغ و چـمنت را


از بغض گلوی تو کسی نیست خبردار            نشنیده از آن روز کسی هم سخنت را

از کودکـیت سوختی و شکـوه نکردی            حـالا هـمـه دیـدنـد ولـی سوخـتـنت را

هر پاره جگر تکه‌ای از غصۀ کوچه ست            مـادر تو کجایی که ببـیـنی حـسنت را

تشیع تو هر تیر که از چـله برون شد            میدوخت به تابوت نخی از کـفـنت را

این صحنه خودش گوشه‌ای از کربلا شد            صد حـرمله با تیر نشان کرده تنت را

هرچـند کـفـن پاره و گـلگـون شده اما            غارت که نکردست کسی پیرهنت را

سنگین که نشد سینه‌ات از چکمۀ شمری            پُر خون که نکردست سنانی دهنت را

: امتیاز

زبانحال امام حسن مجتبی علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

پـسـر فـاطـمـه‌ام غــصـه بـود بـنـیـادم            سـنــد غــربـت مـن ایـن حــرم آبــادم

خاک فرش حرم و گنبد من تکهٔ سنگ            صحن من پر شده از غربت مادر زادم


عزت عالمیان بسته به یک موی من است            کـی مـذلِّ عـربـم؟ کـشـتـه این بـیـدادم

شاه بی‌لشگرم و غربت من تا به کجاست            زهـر بـا سـوز تـمـام آمـده بـر امـدادم

هرچه خوردم ز خودی خوردم و از زخم زبان            تا که جـدم ز جـنـان کرد ز غـم آزادم

هر زمین خورده مرا یاری خود می‌خواند            چون که در یـاری افـتاده ز پـا استادم

هر دم از کوچه گذشتم بدنم درد گرفت            سجده بر خاک به مظلومه سلامی‌ دادم

گرچه شد حائل ضربه سه حجاب صورت            خـون دیـوار در آورده چـنان فـریـادم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن حذف شد؛ موضوع همراهی امام حسن در فاجعه جسارت عمر به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و بازپس گیری قبالۀ فدک در هیچ یک از منابع معتبر ما نیامده است؛ در این خصوص دو روایت وجود دارد اولین روایت که تمامی منابع دسته اول تاریخی آن را مطرح کرده‌اند جسارت عمر در جلوگیری از اعطای قبالۀ فدک در همان مجلس و نزد ابوبکر است و دومین روایت که شیخ مفید در کتاب الأختصاص آن را مطرح میکند جسارت عمر در کوچه و در هنگام بازگشت حضرت به خانه است که در این روایت هم هیچ اشاره‌ای به همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها نشده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

یک تـنه جمع نـمـودم بدنـش از کوچه            صحـنـه بـردن مــادر نــرود از یــادم